۱۳۸۸ خرداد ۱۸, دوشنبه

پاسخ بنده حقیقت به شریعت پارسا

شحنه باید که دزد در راه است!

دردناک ترین رویدادی که ممکن است در پیش چشمان نویسندگان و اهل قلم حادث شود،
روبروشدن با کتاب، مقاله و یا شعری است که از دیگران به سرقت رفته باشد. به ویژهاین ﻤﺴﺌﻠﻪ زمانی خون آدمی را به جوش می آورد که مطالب و نوشته های نویسندگان وشاعران کلاسیک را با کمی دخل و تصرف و در کمال شناعت و شیادی به نام خود
عرضه کنیم. ضرر حاصل از این انتحال اموال معنوی و اندیشه های به یغما رفته را شاید هیچ گاه نتوان جبران کرد.

راقم این سطور در روزهای اخیر با قطعه شعری مواجه شده که شاعرچسب کارش مدعی است که این شعر حاصل تفکرعمیق و اندیشه بدیع اوست. جدا از قالب شعر مذکور که به صورت مثنوی است، شعر برای هر خواننده فطن و تیزبینی تداعی گر معجونی از داستان های مثنوی معنوی است. به بیان دیگر، ساخت نحوی وحتی انتخاب واژگان نشان می هد که شاعرچسب کارما ناشیانه و با بی وقوفی تمام با جابه جایی و گاه تغییر برخی واژگان در ساختار ابیات مولوی مرتکب اغاره شده.

در این مجلس چنان کن پرده سازی
که ناید شحنه در شمشیر بازی!

در اینجا بنا ندارم به نقد محتوایی بپردازم، هر چند که مضامین مطرح شده در شعر چندان با عالم واقع همساز نیست و به نظر می رسد که مدعی ما در کمال تعصب و رکاکت رای به دفاع از یک طرف برخاسته و دیگری را به دلایل نامعلوم و اسرار آمیزی محکوم می کند؛ تا شاید در این آشفته کارزار اندکی توجه برخی شنودگان کم خرد و منکوب را به خود جلب کند. و البته همی نیز گویم که به چنین درفشانی هایی نباید چندان التفات کرد و بیشتر آنها را بهتر است در ذیل اضغاث احلام به شمار آورد!

حال می گویم ای تهمتن، تو که همه عالم را شماتت می کنی و تیغ جعلی ات را بر همه می کشی پس چرا در اواخر قطعه جعلیت ترس و وحشت به خود راه می دهی و هذیان می گویی؟ تو که داعیه دار فرهنگی، می دانی که این شعرسازی رویه ای ضد فرهنگی است؟ تو که از کار صواب و اخلاق عارفانه سخن می رانی، آیا به راستی این وصله و پینه کاری جفا در حق مولانا نیست؟ تو که از بازی کردن با کلام حافظ به تنگ آمدی چرا خودسرانه در اشعار مولوی دست می بری و با حدیث غاب و کلمات یاوه ات خسران به پا می کنی و بر اشعار آن بزرگ رنگ لوث میریزی؟

اما بدان ای مدعی که با این شعر سازی و مسخ کردن ابیات دیگران تیشه به ریشه ادبیات خواهی زد و برای شاگردان سیه روزت جز ضلالت و سیاهی باقی نخواهی گذاشت. بدان که اسلوب ناخجسته ات به دوستان شوخ چشمت سرایت خواهد کرد و آنگاه باید گفت که:

گر تو قرآن بر این نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی .


13/3/88
پژمان حقیقی

۴ نظر:

ناشناس گفت...

متن بسیار تندی است.

کسری گفت...

لطفا معنای اغاره را توضیح دهید.

امیر علی گفت...

سروش این مطلبی که پژمان نوشته درباره کدام شعره؟

ن.شقایق گفت...

حق
درود
عدم انتشار پاسخ استاد شریعت به نوشته پژمان حقیقی!!؟ خود سرشار از ناگفته‌هاست.
خوش باشید.