۱۳۸۷ آبان ۶, دوشنبه

هرج و مرج

ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
تا ساغرت پر است بنوشان و نوش کن


اغتشاش وبی نظمی همچون خوره ای به جان فضای روشنفکرانه کشور افتاده. یاوه گویان در هر جا و در هر فرصتی برای نشرمهملاتشان استفاده می کنند. حرف های بی ادله زدن و سخن های بی محتوا گفتن شده مد روز. هر کس که تنها بویی از این حال و هوا ی روشنفکرانه را استنشاق کرده، این اجازه و بهتر بگویم این حق را به خود می دهد که درباره تمامی مسائل سیاسی، فرهنگی، ادبی و ... عرض اندامی کند. سطحی نگری وسخن بافی بخشی از عادت های روزانه ما شده. باید در هر مسئله ای صاحب کلام و ایده باشیم وگر نه دنیا ومافیا از هم می پاشد! بیشتر دل به شنیده ها و گفته ها بسته وکمتر کمر همت به خواندن و تحقیق می بندیم .دوست داریم برایمان قصه بگویند تا اینکه به ما داستان نوشتن یاد دهند.اما وضع از آنجا وخیم میشود که می خواهیم با همین شنیده ها وگفته ها عالم وادیب و روشنفکر شویم. در حال و هوای سطحی افکار خود غرق هستیم وهر اتفاقی را با این دنیای کوچک ذهنمان قیاس می کنیم. از مبانی ومقدمات بحث، جدل، نقد، سخن گفتن و... عاجزیم اما مدعی هستیم که می توانیم در باره تمامی علوم مختلف ابراز عقیده کنیم.

وضع رقت باری داریم. فضای رو شنفکرانه ما شده یک ژست که عاری از هر گونه تلاش و دانش است. در این فضا هر که کار واقعی را جدی بگیرد محکوم می شود تنها هوچیان و یاوه گویان هستند که میتوانند در این فضای پر هرج ومرج جا گیرند. دقت، درستی، تعهد، دانش و مطالعه واژه هایی کاملا بیگانه هستند و در این فضا جایی ندارند. سخن متقن گفتن برای ما زجر آور وکسل کننده است. گوشمان به شنیدن حرف های سطحی وعادی خوگرفته واین اوضاع جدا که رقت آور است.

آری کمدی تلخی است که هیچ کس سر جای خویش نیست. باید با این کمدی سیاه چه کرد؟ آیا باید به همین منوال ادامه دهیم و همچون دیگران چشم به روی حقیقت بندیم؟ اما باید در مسیری دیگر پا گذاشت. باید دنیاهایمان را با خواندن و درک بیشتر وسیع تر کنیم. وقتی دنیایی بزرگتر شود به کوچک بودن خودمان بیشتر پی خواهیم برد.

هیچ نظری موجود نیست: