۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

شعر زمان


جهان بگذار بر مشتي علفخوار (نظامي)

تباه شد صبورآباد
به باد شد زنده‌باد
تيز دندان نشان
نشسته در كمين
سور،
تيغ كبود
بر كشيده
روي نور.
رهزن غدار
سايه افكنده
بر نهانخانة يار
شيشة آرزو
شكسته
در بستر باد.
حالي تو بگو
اي پير تاج‌پرست،
صبح را
فردا
چه‌كسي
شيپور خواهد زد؟

۳ نظر:

ali گفت...

فوق العاده بود اما من منظور از پیر تاج پرست را نفهمیدم. فکر می کنم ترکیبی خوبی از وزن و بی وزنی بود.

haman گفت...

سمبلها خوب در دل محتوا گنجانده شده بود.

an old friend گفت...

how are you my friend?
i miss you a lot!