آموزش تفكر
اگر متفكرين خوبي باشيم ميتوانيم بر جامعهی خودمان اثري مثبت بگذاريم. يك نگاه اجمالي به تاريخ بشريت، به متفكرين بزرگ دنيا، افرادي مثل گاليله، نيوتن، انيشتن، لئوناردو داوينچي و ... به ما درس بزرگ و باارزشي ميدهد: بزرگترين متفكرين دنيا باعث بوجود آمدن بزرگترين تحولات بنيادين در جوامع بشري شدهاند. چرا؟ چون بيشتر و بهتر فكر ميكردند.
اين را ميدانيم كه سيستمهاي آموزشی در اكثر كشورها به گونهای طراحي و برنامه ريزي شدهاند كه با آموزش روشهاي جمعآوري، يادگيري و حفظ دانش، اطلاعات و آگاهيها، دانشآموز يا دانشجو به مرور شيوهی تفكر انتقادی Critical Thinking را فرا بگيرد تا در جايي كه ايجاب ميكند بتواند بهترين تصميمگيري را داشته باشد. اينكه سيستم آموزشي ما در ايران چگونه بوده است و آيا ما در اين زمينه موفق بودهايم يا نه، بحث ديگري است، اما اين را هم بگويم كه يك سري تحقيقات نشان داده است كه تفكر انتقادي در ميان دانشجويان ما نسبت به دانشجويان هم رشته در كشورهاي ديگر تا حد قابل توجهي پايين است. يعني بيشتر دانش آموزان و دانشجويان ما در حين تحصيل، به دنبال گرفتن مدرك بودهاند و نه تجهيز خودشان به مهارتهاي فكري. اصولاً چنين آموزشهايي به دانشآموزان و دانشجويان ما كمتر داده ميشود و معمولا از آنها ميخواهند يا وادار ميشوند جزوه بردارند، يا جزوه رد و بدل كنند، كتاب بخرند، مطالبي را حفظ كنند و ... در صورتي كه در پروسهی يادگيري تفكر انتقادي به دانشجويان آموزش ميدهند كه مطلب را بخوانند، آن را درك كنند و مورد تجزيه و تحليل قرار دهند.
من معتقدم كه دانش آموزان و دانشجويان ما بايد ياد بگيرند كه بيشتر از اينكه بيايند مطالب را فقط جمع آوري و حفظ كنند، مطالب را درك و مورد تجزيه و تحليل قرار بدهند، يعني تفكر انتقادي را ياد بگيرند و به كار هم ببرند. فراگرفتن اين نوع تفكر و به كار گرفتن آن در طول مدت زندگي و در هنگام انتخاب شغل و گذراندن دورهی كاري بسيار مهم است و مطمئن باشيد كه بسيار به درد دانش آموز و دانشجو ميخورد. اما ما، غير از تفكر انتقادي، به نوع ديگر از تفكر نيز نياز داريم و با آن است كه ميتوانيم راههاي تازهاي در جهت دست يابي به راه حلها و موفقيت هايي در كار و زندگيمان بيابم. اين تفكر، تفكر خلاق يا Creative Thinking است.
بيشتر مردم، نه فقط مردم ما كه اكثر مردم دنيا، فكر نميكنند چرا؟ چون آموزش نديدهاند. فكر كردن يك مهارت است و آنهايي كه در زندگيشان به موفقيتهاي چشمگيري دست يافتهاند، سريع و حرفهاي اين مهارت را آموختهاند و به كار گرفتهاند. ما معمولاً به مرور زمان فكر كردن را ياد ميگيريم و اين پروسه وقتي به مرور زمان باشد خيلي كند پيش ميرود، عمرمان كه تمام شد و همهی موهايمان كه سفيد شد اگر در طول مدت عمر حواسمان به اين قضيه بوده باشد تازه ياد ميگيريم كه چگونه فكر كنيم. در طول مدت عمر، ما معمولا سعي ميكنيم عادتهايمان را طوري شكل بدهيم كه كمتر فكر كنيم يا به قولي پروسه فكر كردنمان كوتاه و محدودتر باشد. مثلا تا يكي از ما ميپرسد شام كجا برويم، بي آنكه نيازي به فكر كردن داشته باشيم بلافاصله ميگوييم برويم فلان رستوران (رستوراني كه پيش از اين هميشه ميرفتيم - اين يعني همان عادت قديمي و هميشگي). اگر من از شما بخواهم كه به مثالهاي ديگري در اين زمينه پيش خودتان فكر كنيد، آيا اين كار را خواهيد كرد؟ من به شما قول ميدهم كه اين كار را نخواهيد كرد چرا كه فكر كردن سخت است و اغلب مردم دنيا دلشان نميخواهد فكر كنند.
برنارد شاو اين موضوع را خيلي قشنگ گفته است: «مردم از فكر كردن متنفرند. دست به هر كاري ميزنند كه فكر نكنند. اما من با هفتهاي يكي دوبار فكر كردن، براي خودم اسم و رسمي دست و پا كردهام!»
تفكر خلاق يعني خلق ايدههاي جديد و نو، يعني ديدن مسائل و موضوعات از يك ديد و زاويهی انتقادي با استفاده از استدلالهاي منطقي. بزرگترين و قدرتمندترين متفكرين دنيا، كه از آنها را در بالا نام بردم، هر دو نوع شيوهی تفكر يعني تفكر انتقادي و تفكر خلاق را ماهرانه و استادانه به كار ميگيرند.
بيشتر ما، آنجا كه بايد فكر كنيم فيگور فكر كردن به خودمان ميگيريم. مثلا دستي زير چانه ميگذاريم و چشمها را به سقف ميدوزيم و مدتي سكوت ميكنيم و آنوقت پس از مدتي، - كه در واقع كاري نكردهايم - حرفي ميزنيم كه يا انتقاد است به كار ديگران يا بيان عادتي است كه پيش از آن داشتيم و يا اصولاً قضيه را موكول ميكنيم به بعد.
ما براي خلق ايدهها و امكانات جديد باز ميگرديم به گذشته و مطلبي انتقادي را بار ديگر مورد تجزيه و تحليل قرار ميدهيم. اين نكته خيلي ظريف و ساده است و در عين خيلي هم مهم و پر قدرت. ببينيد ما بايد ياد بگيرم كه چطور يك تفكر انتقادي خوب داشته باشيم و همانطور كه گفتم اين را بايد سيستم آموزشي ما به دانشآموز يا دانشجو ياد بدهد. - كه من شك دارم در سيستم آموزشي ما چنين باشد كه بماند - اما تفكر خلاق را هيچكس نميتواند به شما آموزش دهد و هركسي كه چنين ادعايي ميكند در واقع ميخواهد وقت خودتان را به خودتان بفروشد. براي تفكر خلاق خيلي ساده: بايد تخيل خودتان را به كار بياندازيد و در عين حال ياد بگيريد كه چطور به مسائل و مشكلات و تجربههاي قبلي از زواياي مختلف نگاه كنيد، بايد دست از عادتهايمعمول خودتان بردايد، اجازه دهيد تا فكرتان پرواز كند. نيوتن زمين زير پايش را ميديد و در دفترچهاش يادداشت ميكرد كه چه دنيايي زيرپاهايش در ذره ذره شن و ماسههاي زير پاهايش است. هميشه يك دفتر كوچك يادداشت همراهتان باشد و اين فكرهاي خلاقانه را يادداشت كنيد، همهی آن بزرگاني كه نام بردم و همهی آن بزرگان و متفكريني كه ميشناسيد اين كار را كردهاند و همين امروز و در همين لحظه انجام ميدهند.
حالا رسيدم به آنجا كه قرار بود برسيم. اين وبلاگها را ميبينيد؟ اينها مثل همان دفترچههايي هستند كه در بالا گفتم. اين دفترها و اين يادداشتهاي من و شما كه امروز بر روي اينترنت قرار دارد، همان دفترچههاي كوچك نيوتنها و اديسونها و كپلرها و داوينچيها و مولاناها و ... امروز است، پراكنده در سرتاسر دنيا.
وبلاگنويسان ما بايد بدانند كه بايد مهارتهاي تفكر انتقادي و تفكر خلاق را ياد بگيرند و آنگاه بگذارند كه فكرشان پرواز كند و بعد يادداشتهايي از آنچه ميبينند را روي وبلاگهايشان بياورند. با تفكر خلاق ايدههاي نو و جديدي خلق كنيد، امكانات جديدي بوجود آوريد.
حالا وبلاگنويسان تمام دنيا ميگويند: بياييد فكرهايمان را روي هم بگذاريم بياييد يك طوفان جهاني و گستردهي ذهني يا A World Wide Brainstorming ايجاد كنيم و اين درست نيست كه دراين بين بياييم و همان شيوههاي فكري قديمي را داشته باشيم و همان عادتهاي سابق. طوفان ذهني يا Brainstorming يعني فكر كردن درباره خود فكر كردن، يعني با توجه به تفكرات اتقادي قبليمان نشستن و فكر كردن و تجريه و تحليل كردن.
درست است، بيشتر وبلاگنويسان ما درگير احساسات و علايق شخصي شان هستند و اين همان چيزي است كه من معتقدم ما را از تفكر خلاق دور مي كند. مردم بايد ياد بگيرند كه احساساتشان را از تفكراتشان جدا كنند، اين چالش بزرگي است نه فقط براي ما كه براي همهی مردم دنيا. تفكر خلاق يعني به نكات و جنبههاي مثبت و نقاط قوت چيزي انديشيدن، با اين شيوه است كه ميتوانيد ايدههاي جديدي ارائه دهيد و با خلاقيت و داشتن ايدههاي جديد است كه ذهنهاي خلاق را به سمت و سوي خود جذب ميكنيد و با ايجاد و حفظ ارتباط با اين ذهنهاي خلاق است كه خلاقتر ميشويد.
دستها را از زير چانه برداريد. عميق فكر كنيد و انديشههايتان را در وبلاگها به ثبت برسانيد. اين فاز اول پروسهی خلاقيتهاي شماست!
نوشته شده توسط تابان خواجه نصيری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر