تفکر انتقادی با ذهنی مشوش سامان نمییابد
موانع جسمی و احساسی از جمله موانع بنیادین تفکر انتقادی هستند. این موانع که خستگی، ترس، اضطراب، وحشت و بیمیلی از جمله آنها هستند باعث میشوند تفکر انتقادی مسیر طبیعی خود را طی نکند.
موانع جسمی و احساسی از جمله موانع بنیادین تفکر انتقادی هستند. این موانع که خستگی، ترس، اضطراب، وحشت و بیمیلی از جمله آنها هستند باعث میشوند تفکر انتقادی مسیر طبیعی خود را طی نکند. از جمله موانع بینادین تفکر انتقادی را موانع فیزیکی و احساسی بر شمردهاند. متفکران انتقادی تأکید میکنند که ما از آن بابت که انسان هستیم در معرض انواع و اقسام موانع فیزیکی و احساسی قرار داریم. ما انسانیم پس خسته می شویم. خستگی میتواند جلوی فرایند مثبت تفکر انتقادی را سد کند. از سوی دیگر ما این استعداد را داریم که به جهت دوست داشتن و یا متنفر بودن از چیزی نتوانیم وجوه مختلف آن را بخوبی ارزیابی کنیم. استرس و اضطراب ، ترس و وحشت و رخوت و کاهلی هم در در همه ما انسانها کم و بیش حضور دارند. از این رو اینها هم میتوانند سدی برای فهم بهتر موضوعات مختلف باشند. متفکران انتقادی انواع و اقسام این موانع را ذیل عنوان موانع فیزیکی و احساسی دستهبندی می کنند. این موانع البته صرفاً در سطح فردی مطرح نیستند و میتوان آنها را در سطح اجتماعی و فرهنگی نیز به بررسی نشست. فرهنگی که از اضطراب و تشویش زیادی برخوردار است توان آنکه تفکری انتقادی را دامن زند ندارد. تفکر انتقادی در یک فضای پرآرامش و توأم با صبوری و نظم به وجود میآید و اضطراب و تشویش البته دشمن این مؤلفهها قلمداد میگردند. فرهنگ و اجتماعی که از جهت جسمی و روحی خسته است توان پیجویی تفکر سالم را که ما بدان تفکر انتقادی میگوییم ندارد. شکی نیست که تفکر انتقادی با پرسش و درد فکری آغاز می شود اما این پرسش و درد بدان معنا نیست که آدمی همیشه و همه جا با اضطرابها و تشویشهایی دچار باشد که این اضطرابها جلوی تفکر صحیح و سالم وی را میگیرند. توصیه متفکران انتقادی در این گونه موارد آن است که آدمی باید هنگام اضطراب، تشویش، خشم، رخوت و بیمیلی فرآیند تفکر را تعطیل کند و آن را به وقت دیگری موکول نماید. تفکری که در این موقعیتهای بحرانی به وجود آید نه تنها مسیری رو به جلو نیست که قدمی رو به عقب به حساب می آید. در تفکر آنچه از کمترین اهمیت برخوردار است کمیت است و آنچه بیشترین اهمیت را دارد کیفیت است. جهان تفکر را جملاتی متحول کردهاند و نه کتابهای قطور و مشروح. از این رو باید تا آنجا که امکات دارد شرایط فیزیکی و روانی و احساسی را برای پیجویی تفکر سالم و درست مهیا نمود. این مهم محقق نمیشود مگر آنکه آدمی بجد به این موانع اندیشه کند. به نظر میرسد موانع فیزیکی و احساسی و روانی تفکر انتقادی در فرهنگ و دیار ما هم اندک نیستند و تشویشها، اضطرابها ، بی میلیها و ناامنیهای زیادی در این عرصه مشاهده میشوند. برای ما که یکی از اهداف خود را تحول در حوزه نرمافزاری قرار داده ایم تأکید بر این موانع بسی ضروری هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر