(این مقاله در روزنامه شرق، مورخه 30 خرداد 1389 به چاپ رسیده است)
رئيس جمهور آفريقاي جنوبي، جيكوب زوما، در فاصله سه روز مانده به شروع رقابتهاي جام جهاني 2010 خطاب به مردمش گفت كه خودشان را براي پايان دوره رنجها و مشقتها آماده كنند و در تدارك جشن و سرور باشند. پايان رنجها و فراموشي خاطراتي كه مدتهاست روح و روان يك ملت را آزار ميدهد. حال اين سوال به وجود ميآيد كه فوتبال چه كاركردي دارد كه ميتواند فصل تازهاي را براي يك ملت به ارمغان بياورد؟ به ياد دارم وقتي اسپانيا در جام ملتهاي اروپا 2008 قهرمان شد، يكي از روزنامهها با تيتري هوشمندانه و تاملبرانگيز نوشت: «اسپانيا ملت شد.» قهرمانياي كه شايد پاياني باشد بر منازعات بينايالتي آن كشور. گويي كه قهرماني در عرصه فوتبال و يا حتي مشاركت در اين ورزش، يكپارچگي و يگانگياي بين مردمان به وجود ميآورد كه كمتر رخدادي ميتواند چنين نقش و كاركردي داشته باشد.
اگر كمي به محتوا و مضمون گفتة رئيس جمهور آفريقاي جنوبي توجه كنيم، درخواهيم يافت كه شباهت بنياديني ميان اظهار نظر وي با گفتههاي مبلغان مذهبي دارد. اينكه رخدادي را پايان رنجها و شروع دوران سعادت تلقي كنيم، نكات بسيار مهمي را نشان ميدهد. ساختار فوتبال مثل بسياري از مراسم آييني است. شي يا مفهوم مورد پرستش، پرستشكننده، گردهمايي پرستشكنندگان و بيان احساسات و مكنونات قلبي از ويژگيهاي هر مراسم آييني است. در بسياري از كتب مربوط به درام و هنر تئاتر، از همريشه بودن اين هنر با مراسم آييني صحبت ميشود. حال به نظر ميرسد كه فوتبال هم شكل نويني از اين قالب است و ميتوان آن را به اين خانواده بزرگ و ريشهدار افزود. شي مورد پرستش در فوتبال بازيكنان تيم و يا مربي است (حتي مفهومي مثل عشق به كشور هم ميتواند در اين دسته قرار گيرد)، تماشاچيان همان زائران يا پرستشكنندگان هستند كه همه اميدها و آمال خود را در كنش ابژههاي موجود در زمين بازي ميبينند. ابژههايي كه برخي در دنياي فوتبال بزرگ و فراموشناشدنياند و برخي گذرا و ناپايدار. ابژههايي كه گاهي اميدهايي ما را نقش بر آب ميكنند و گاهي هم برآوردهكننده آرزوهاي ما هستند.
فوتبال عرصهاي است براي با هم بودن. در مراسم آييني ميبينيم كه همه افراد از نژادها و طبقات مختلف شركت ميجويند تا با هم بودن را تجربه كنند. در فوتبال هم ميبينيم تماشاچيان يك كشور فارغ از رنگ، نژاد، دين و .... در كنار هم مينشينند و در تجربهاي مشترك را از سر ميگذرانند. از اين رو ميتوان گفت كه تماشاچي فوتبال، بسان شركتكنندگان مراسم آييني، جز لايتجزي اين رخداد است. همانطور كه اگر در اين مراسم، پرستشكنندهاي براي ستايش خدا يا خدايان در كار نباشد آن گردهمايي بيمعني خواهد بود، تصور فوتبال منهاي تماشاچي نيز سخت و نوميدكننده است؛ چرا كه خدايان تشنه تشويق و ستايش پرستشكنندگاناند و پرستشكنندگان تشنه پيروزي خدايان.
مفهوم مهم ديگري كه در بين اين دو پديده ديده ميشود «اميد» است. در مراسم آييني، افراد به اميد دست يافتن به حقيقت دل به سمبلها و ايماژهاي به زعم خويش الهي و متعالي، ميسپارند و در نهايت اميد دارند كه حاجات و انتظاراتشان برآورده شود. فوتبال هم چنين مكانيسمي دارد. نتيجه در اين بازي به هيچ وجه معلوم نيست. تقدير با ابزارهايي به نام بازيكن، مربي، داور و ... به جلو ميرود و تماشاچيان نظارهگر اين بازي تقديراند. گاهي بازي تقدير ميگرياند و گاهي هم رقص و پايكوبي به پا ميكند. گاهي بازي تقدير بزرگان را به زير ميكشد و خداياني ديگر ميآفريند و گاهي اين خدايان بزرگ هستند كه هماوردهايشان را به زير ميكشند. اما آنچه كه مهم است اميد تماشاچي به پايان خوش است؛ اميد به برآورده شدن حاجات.
فوتبال يكي از دراماتيكترين ورزشهاست؛ دراماتيك از اين رو كه المانهايي مثل قهرمان، اوج، شكست، ضد قهرمان، تماشاچي، كنش بازيگران و بازيكنان و ... در آن ديده ميشود. پر از شور و شوق است و لبريز از ترس و لرز. اما همه اين احساسات سراسر به سوي اميد ختم ميشود. اميد به تحكيم يك ملت و يا اميد به فراموشي رنجها.
۹ نظر:
فكر نمي كني همه مراسم هاي آييني چنين قالبي ندارند؟
very odd but reasonable.
it is very good but totally your articles are short.
Mon ami, ce’est genial et nouveau, mais ce’est court. Je voudrais ton style du ecrivant.
Bientot a!
گفتم متفاوت باشم!
من چيزي نفهميدم. شباهت و رابطه اين دو پديده برايم دور از ذهن است. در واقع فكر نمي كنم اصلا شباهتي وجود داشته.
The selected photo is very nice and of course your article!
sجالب بود. تیمت که قهرمان شد. البته ارژانتینت افتضاح بود.
جام جهاني تمام شده و اسپانيارستگار اين مراسم آييني شد.
مقاله بینش تازه ای درباره پدیده فوتبال داشت. نگاه اجتماعی و تا حدی ایمانی.
ارسال یک نظر